دار الجنون
تا کی تحمل غم تاکی خدا خدا دیگر گمانم زیاد برده مرا خدا در سنگسار آئینه ای را که می برند شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا خدایا دگر بس است,چه کنم دلم تنگ است دلم هوای .... نمی دانم؟؟؟هوای چه کسی را دارد؟خدایا دریاب مرا دلم تنگ وشکسته است؛آنقدر تنگ که باغم خوگرفته گوئی که از اول با هم بوده اند چرا؟؟ شاید شکسته خواسته دلم شکسته دگر بس است؛نه فراموش کن چنان که خود فراموش شده شهر غربتی سکوتی هست برقلبم که با آن می زنم فریاد اگر از شهر غم رفتی مراهرگز مبر از یاد آری بگذار بی مجادله از نیل بگذریم تا ازعصا نساخته اژدها خدا بس است بغض را در گلو نگه دار فوران تا کی به کجا چنین شتابان شرمنده ولی نعوذ بالله با نیت بهشت اگرم افریده است میراندم به سوی جهنم چرا خدا؟؟؟؟؟؟
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |